تفاوت عقد بیع با عقد صلح

شما می‌توانید با به اشتراک گذاشتن دیدگاه و تجربیات خود در انتهای مقاله به گفتمان آنلاین با کارشناسان وینداد و دیگر کاربران بپردازید.

آنچه در این مقاله می آموزیم

بحث ما در خصوص عقد بیع و عقد صلح تفاوت های این دو عقد با یکدیگر می‌باشد. برای شناخت تفاوت های بین این عقود در ابتدا لازم است شناختی مختصر راجع به هر یک از این دو حاصل گردد و سپس به بررسی تفاوت های بین آنها پرداخت. بر اساس ماده ۳۳۸ قانون مدنی است عقد بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم. صلح نوعی توافق بین طرفین است که برخلاف عقود معین نمی توان تعریف واحد و مشخصی از آن ارائه داد

وکیل پایه یک دادگستریمنظور از عین در عقد بیع چیست

کلمه عین که در متن ماده بیان شده است برای ایجاد تفاوت بین عقد بیع و عقد اجاره می باشد، کلمه عین در این تعریف درمقابل منفعت قرار می گیرد. در عقد بیع این عین است که موضوع عقد می باشد ولی در عقد اجاره موضوع عقد منفعت می باشد. کلمه عین که از آن صحبت نمودیم منحصر به اشیای مادی و ملموس نیست صرفاً دلیلی بر این مطلب است که منفعت نمی‌تواند موضوع عقد بیع باشد.

منظور از عوض در تعریف بیع چیست؟

در تعریف عقد بیع بیان شد که آن تملیک عین به عوض معلوم است آیا می دانید منظور از عوض چیست؟عوض معامله همان قیمت معامله می باشد که ممکن است این قیمت پول باشد(ثمن) یعنی شخص در مقابل مالکیت مورد معامله پولی را به فروشنده بپردازد. لازم به ذکر است که در عقد بیع ضرورتی ندارد که مقرر شده در بیع حتما پول باشد چراکه اطلاق ماده شامل این است که کالا یا خدمات یا یک حق الامتیازو … باشد. هر وقت قصد طرفین این باشد که یکی از دو است مبیع یا مورد معامله باشد و از دیگر بهای آن مبیع باشد قرارداد مذکور به است و چنانچه طرفین خواسته باشند که هر دو مورد معامله با هم مبادله شود توافق آنان تابع عقد معاوضه خواهد بود. بنابراین حتی ممکن است در یک معامله عوض آن یک کالا باشد در چنین فروضی نباید این عقد را همان عقد معاوضه بدانیم چرا که آن چیزی که مهم است قصد طرفین می باشد و زمانی که آنها خواسته اند که در مقابل انتقال مالکیت یک کالا، کالای دیگری به عنوان عوض قرار گیرد این عقد را باید عقد بیع بدانیم نه معاوضه. در صورتی که قصد طرفین مشخص نباشد قاضی برای اینکه تکلیف آن عقد را مشخص کند به ملاک عرفی آن توجه می کند یعنی چون در عرف مبادله کالا به پول را به عقد بیع می‌دانند و مبادله کالا به کالا را معاوضه قلمداد می کنند، بنابراین در صورتی که یک کالا باشد و قصد طرفین مشخص نباشد قاضیان را معاوضه در نظر می‌گیرد.

عقد بیع چیست

فرض کنید حسن و مهدی می‌خواهند معامله ای را با یکدیگر منعقد نمایند که در آن خودرو متعلق به حسن، به مهدی فروخته شود. به این منظور آنها باید عقد بیع منعقد کنند، در این حالت طرفین عقد حسن و مهدی می باشند و مورد معامله، خودرو است. پس از عقد بیع خودرو به مهدی منتقل می گردد و او در مقابل مالک شدن خودرو عوضی را که بین آنها مقرر شده است،که معمولاً عوض مقرر شده در عقد بیع پول یا همان ثمن است، را به حسن بپردازد. نکته‌ای که باید به آن توجه کنید این است که در عقد بیع مورد معامله حتماً باید یک عین باشد و نمی‌تواند یک منفعت یا دین و یا حق مالی باشد ولی در خصوص عوض (ثمن) چنین محدودیتی وجود ندارد بنابراین لازم نیست که ثمن عین باشد بلکه می تواند یک حق مالی یا دین باشد.

توجه کنید که سند اثبات کننده عقد بیع مبایعه نامه می باشد ولی همیشه به این شکل نیست که در تمامی عقود بیع سندی تحت عنوان مبایعه نامه بین طرفین تنظیم گردد چراکه عقد بیع از رایج‌ترین عقود در دنیا محسوب می گردد در طول شبانه روز انسان ها ممکن است بارها به انعقاد عقد بیع روی آورند. عقد بیع حتی شامل خریدهایی که از یک سوپرمارکت انجام می شود نیز می باشد.

وکیل پایه یک دادگستریویژگی های عقد بیع

عقد بیع دارای ویژگی های می باشد که سبب تفاوت این عقد از سایر عقود می گردد در این قسمت راجع به ویژگیهای عقد به اطلاعاتی را ارائه خواهیم داد.

  • عقد بیع یکی از عقود لازم میباشد، یعنی طرفین پس از انعقاد عقد نمی‌توانند آن را یکطرفه فسخ کنند. این عقد فقط می تواند از طریق اختیارات فسخی که در قانون پیش‌بینی شده است و یا از طریق اقاله (توافق بر فسخ از جانب طرفین عقد) از بین برود.
  • عقد به یک عقد رضایی می باشد عقد رضایی در مقابل عقد تشریفاتی قرار میگیرد و آن عبارت است از عقدی که برای انعقاد آن نیازمند انجام تشریفات خاصی هستیم. در عقد بیع به محض این که یک طرف پیشنهاد انعقاد معامله را داد و طرف دیگر آن را قبول کرد عقد به واقع می گردد و نیازمند انجام هیچ تشریفاتی نمی باشد ولی در یکی از اقسام عقد بیع به نام بیع صرف یعنی بیع طلابه طلا یا طلا به نقره یا نقره به نقره، که در آن باید علاوه بر ایجاب(پینهاد عقد ) و قبول، برای انعقاد عقد بیع نیازمند قبض شدن کالا نیز میباشیم.

نکته دیگری که در این قسمت بیان آن خالی از فایده نیست این است که همانطور که گفتیم عقد بیع یک عقد رضایی است و نیاز به تشریفات خاصی ندارد و حتی می‌تواند صرفاً با دادوستد نیز واقع شود بنابراین زمانی که به یک فروشگاه زنجیره ای مراجعه می کنید و سبد کالای خود را تهیه می کنید و سپس به صندوق فروشگاه جهت پرداخت قیمت آنها مراجعه می نمایید در حقیقت عقد بیع ایران منعقد نموده اید با این که در آن پیشنهاد انعقاد عقد و قبول آن به لفظ و بیان گردیده است بلکه صرفاً با داد و ستد واقع گردیده است.

بیع

  • عقد یک عقد معوض میباشد یعنی عقدی است که در آن مورد معامله در مقابل یک عوض است که به شخص خریدار منتقل می گردد و عوضی که خریدار می‌پردازد در مقابل آن کالا می باشد.
  • حق به یک عقد تملیکی است یعنی این که بر اساس آن مالکیت آن کالا یا مورد معامله به شخص خریدار منتقل می‌شود.

طرفین عقد بیع

در عقد بیع همیشه حداقل دو طرف وجود دارند و فرضی که در آن دو طرف وجود نداشته باشد غیر ممکن است. فردی که در آن طرفین عقد بیع بیش از دو نفر باشند قابل تصور است چرا که ممکن است مالی در مالکیت چند شریک باشد و آنها این مال را به شخص خریدار به فروشنده و یا اینکه چند شخص خریدار مالی باشند. در عقد به یک طرف فروشنده و طرف دیگر خریدار نام دارد.

تعریف عقد صلح

 می‌توان چنین گفت که صلح توافق و تراضی آزاد طرفین است تا در قالب آن بتوانند اثر حقوقی را که در پی آن هستند حاصل نمایند و در خصوص شروط و مفاد تعهدات طرفین به هر نحو که مایل باشند توافق کنند بدون آنکه قانونگذار قالب خاصی از توافقات و شروط پیش نوشته را برای آنها مقرر کرده باشد از همین رو موضوع عقد صلح و توافقات و شروط ضمن آن تا آنجا که مخالف قوانین نباشد با هیچ محدودیتی مواجه نیست. عقود معینی که از آن صحبت کردیم عقودی هستند که بر اساس قانون نام برده شده و شرایط و مقررات آن در قانون پیش‌بینی گردیده است و اگر اشخاص بخواهند عقدی را در قالب چنین عقودی منعقد کنند بدون شک عقد آنها شامل قوانین و مقررات پیش بینی شده توسط قانون می گردد ولی چنانچه طرفین بخواهند عقدی را منعقد کنند ولی مقررات و قوانینی که قانونگذار پیش بینی نموده است شامل عقد آنها نگردد در چنین مواقعی آنها از عقد صلح استفاده می‌کنند که با انعقاد آن، می‌توانند همان اثر حقوقی که مد نظرشان بوده است به دست آورند. برای درک بهتر این موضوع به مثالی که در ادامه بیان میکنیم توجه نمایید.

ماده ۷۵۲ بیان می‌دارد “صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود” قانونگذار در این ماده به قدری وسیع بیان نموده است که طرفین عقد می توانند به صرف من عوض کردن قراردادهای خود ذیل نام صلح از احکام خاص برخی از این آقا فرار کنند مثلاً با قرار دادن عنوان صلح بر عقد بیع مانع ایجاد حق شفعه برای ثالث شوند.

اقسام عقد صلح

بر اساس ماده ۷۵۲ قانون مدنی عقد صلح بر دو قسم است:

۱– صلح در مقام معاملات: یعنی بدون آنکه دعوا یا اختلافی بین طرفین موجود باشد آن‌ها پاره‌ای از آثار قرارداد مانند ایجاد تعهد، انتقال مالکیت و غیره را به جای آن که در قالب عقود معینی مانند بعقد بیع،منعقد کنند به صورت توافق و تراضی و در قالب عقد صلح منعقد نمایند.

۲– صلح در مقام دعوا: صلح در مقام دعوا ممکن است به یکی از دو مورد زیر باشد:

  • ممکن است در مورد رفع یک تنازع و یا دعوا باشد. در این فرض دعوای در حال حاضر بین طرفین وجود دارد و آنها در خصوص آن دعوا صلح می نمایند.
  • همچنین ممکن است مبنی بر جلوگیری از یک تنازع و دعوای احتمالی در آینده باشد. در این فصل در حال حاضر بین طرفین یک دعوای وجود ندارد ولی آنها با یکدیگر صلح می‌کنند که در فرض وقوع دعوای در آینده بر اساس مفاد صلح به رفع اختلاف بپردازند.

۳- صلح تامینی: بر اساس ۷۶۸ یکی دیگر از اقسام عقد صلح صلح تامینی میباشد صلح تامینی صلح ای است که در آن مستمری به نفع طرف مصالحه یا ثالث در نظر گرفته می شود. بر اساس ماده ۷۶۸ در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مال الصلحی که می گیرد متعهد شود که نفقه معینی همه ساله یا همه ماهه تا مدت معین تادیه کنند این تعهد ممکن است به نفع طرف مصالحه یا به نفع شخص یا اشخاص ثالث واقع شود.

عقد بیع

اوصاف عقد صلح

عقد صلح نیز مانند سایر عقودی که در قانون بیان شده است دارای اوصاف و ویژگی‌های می باشد که که برخی از این ویژگی ها به صورت عمومی بین تمام اقسام صلح جاری می گردد ولی برخی از ویژگی ها مختص به هر سو صلح به صورت خاص می باشد در ابتدا به بیان ویژگی‌های عام پرداخته و در ادامه ویژگی های خاص هر نوع صلح را شرح می دهیم.

ویژگی های عام و مشترک:

  • عقد از طول یکی از عقود لازم میباشد یعنی طرفین بعد از انعقاد عقد صلح نمی‌توانند آن را به صورت یک جانبه فسخ کنند بلکه از بین رفتن عقد صلح صرفاً دو روش دارد و آنها عبارتند است: اول فسخ از طریق اختیار فسخی که قانون برای فرد پیش بینی نموده است و دوم اقاله نمودن عقد می باشد که آن یعنی طرفین با توافق عقدی را از بین ببرند. ماده ۷۶۰ قانون مدنی در این رابطه مقرر می‌دارد: صلح عقد لازم است اگر چه در مقام خود جائزه واقع شده باشد و به هم نمیخورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.
  • عقد صلح از عقود رضایی می باشد یعنی برای انعقاد آن نیازمند تشریفات خاصی نمی باشیم و به صرف ایجاب یا همان پیشنهاد انعقاد معامله و قبول طرف مقابل، این عقد منعقد می گردد.
  • طرفین عقد صلح می توانند آن را به صورت معوق و یا به صورت غیر معوض یعنی مجانی و بلاعوض منعقد کنند در ماده ۷۵۷ بیان شده است که صلح بلاعوض نیز جایز است، نکته‌ای که در این قسمت وجود دارد و معمولاً به آن توجهی نمی گردد این است که، همانطور که در قسمت های قبل بیان کردیم صلح دارای اقسامی بود که عبارت بودند از صلح در مقام معاملات و صلح در مقام دعاوی، باید توجه کرد که صلح در مورد دعاوی عقدی است معوض یعنی در آن هر یک از طرفین در مقابل ساقط شدن ادعای طرف مقابل از ادعای خود می گذرد و دعوا به صلح می انجامد ولی در مورد معاملات همانطور که گفتیم عقد ممکن است به صورت معوض و یا مجانی باشد.
  • صلح عقدی است که الأصول مبتنی بر مسامحه می باشد به این ترتیب که صلح در مقام دعاوی مبتنی بر مسامحه است و صلح در مقام معاملات می تواند مبتنی بر مسامحه باشد یا مبتنی بر مغابنه.

مبتنی بر مسامحه عقدی است که در آن طرفین به فکر سودجویی شخصی نمی باشند و نفع و زیان خود را از انعقاد آن عقد مد نظر ندارند ولی عقد مبتنی بر مغابنه عقدی است که در آن طرفین به فکر سود خود می باشند در حقیقت در عقد مغابنه ای طرفین تلاش می کنند تا با بهره‌گیری از هوش و قدرت چانه زنی خود سود بیشتری را نصیب خود کنند به همین دلیل به آن عقود مکایسه و مماسکه نیز گفته می‌شود.

ویژگیهای خاص:

ویژگی های خاص صلح در مقام معاملات:

به موجب ماده ۶۷۸ قانون مدنی صلح در مقام معاملات هرچند نتیجه معامل را که به جای آن واقع شده می دهد اما شرایط و احکام خاص آن معامله در آن واقع نمی گردد بنابراین در صورتی که مورد صلح این باشد و در مقابل آن، عوض قرار گیرد، نتیجه آن همان بیع خواهد بود ولی شرایط و احکام خاص عقد بیع مانند خیارات سه گانه مجلس و حیوان و تأخیر ثمن در آن جاری نمی شود.

ویژگیهای خاص صلح در مقام دعوا:

  1. صلح در مقام دعاوی می تواند ناظر به همه دعاوی واقعی و فرضی یعنی هم دعاوی موجود و هم دعاوی احتمالی در آینده باشد در این رابطه ماده ۷۶۶ قانون مدنی مقرر می دارد اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعی و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگرچه منشأ دعوا در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح بر حسب قرائن شامل آن نگردد.
  2. کسی که منکر دعوا است نیز می تواند پیشنهاد صلح کند و نباید در چنین مواقعی این پیشنهاد را به منزله اقرار دانست. ۷۵۵ بیان می دارد صلح با انکار دعوا نیز جایز است که بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمی شود.
  3. در این صلح خیار شرط و خیار تخلف از شرط و خیار تدلیس راه دارد ولی خیار غبن راه ندارد. در ادامه در بحث مربوط به تفاوت های عقد صلح و عقد بیع به بیان این نوع خیارات خواهیم پرداخت.

تفاوتهای عقد بیع و عقد صلح

وکیل پایه یک دادگستریتفاوتهای عقد بیع و عقد صلح

یکی از تفاوت های عقد صلح و عقد بیع در این است که عقد صلح در مقام معاملات می تواند هم به صورت معوض هم به صورت غیر معوض منعقد گردد یعنی می‌توان این عقد را به صورت رایگان منعقد کرد، ولی در عقد بیع حتماً باید عوضی وجود داشته باشد و بدون وجود عوض بر عقد واقع شده نمی‌توان عنوان عقد بیع نهاد.لازم به ذکر است که وجود داشتن عوض از شروط مقتضای ذات عقد بیع می باشد یعنی وجود داشتن عوض در این عقد مربوط به ماهیت و ذات آن عقد است و در هیچ صورتی نمی توان آن را از این عقد گرفت و در صورتی که اشخاص در ضمن عقد بیع شرط کنند که آن بدون عوض واقع شود و آن عقد بی به صورت رایگان باشد درج چنین شرطی باعث می گردد که هم شرط باطل باشد و هم عقد باطل باشد و دیگر نمی‌توان آن را عقد بیع دانست مگر اینکه محرز گردد که قصد طرفین انعقاد عقد دیگری غیر از عقد بیع است. بنابراین به صورت خلاصه باید گفت که عقد صلح ممکن است به صورت معوض و یا غیر معوض منعقد گردد در حالی که عقد بیع حتماً باید معوض باشد و فرض غیر قابل معوض بودن عقد بیع قابل تصور نیست.

همانطور که از تعریف عقد بیع برمی‌آید عقد بیع یک عقد تملیکی میباشد یعنی به موجب انعقاد عقد بیع مالکیت کالای فروخته شده است فروشنده به خریدار منتقل می گردد و همچنین مالکیت عوض پرداخت شده از خریدار به فروشنده منتقل می شود بنابراین در عقد بیع همیشه اثر تملیک مال را خواهیم داشت ولی عقد صلح ممکن است تملیکی و عهدی با شد یعنی ممکن است به موجب عقد صلح مالکیت کالایی را به شخصی منتقل کنیم یا اینکه به موجب عقد صلح تعهدی را ایجاد نماییم.

عقد صلح عقدی است که اصولاً مبتنی بر مسامحه میباشد یعنی طرفین در آن به فکر سودجویی شخصی نمی باشند و سود و زیان خود را محاسبه نمی کنند این در حالیست که عقد بیع یک عقدی است که مبتنی بر مقابله می‌باشد و اشخاص با قدرت چانه زدن به فکر این هستند که سود بیشتری را نصیب خود کنند.

در قانون مدنی نهادی تحت عنوان حق شفعه پیش‌بینی گردیده است این حرف حق است که در اموال غیر منقول که به صورت مشترک بین دو نفر می باشد ایجاد می گردد به موجب این حق زمانی که یکی از شرکای مال غیر منقول بخواهد زمین خود را به شخص دیگری بفروشد باید ابتدا از پیشنهاد فروش مال خود را به شریک خود بدهد و در صورتی که او از این عمل امتناع کند طرف مقابل می تواند با حق شفعه های که بر اساس قانون برای وی پیش‌بینی شده است معامله شریک و شخص ثالثی که مال شریک به او منتقل شده است را فسخ نموده و خود مالک آن قسمت معامله شده، گردد. یکی از تفاوت های عقد بیع و عقد صلح در این است که حق شفعه صرفاً در عقد بیع ایجاد می گردد و در عقد صلح را ندارد یعنی اینکه زمانی که شریک مال خود را به شخص ثالثی می فروشد در این صورت است که شریک وی می تواند آن معامله را فسخ کرده و به موجب حق شفعه آن را اخذ کند و قیمت معامله را به شخص ثالث بپردازد ولی این در صورتی که شریکی سهم خود را در قالب عقد صلح به شخص ثالثی منتقل نماید جاری نمی گردد و شریک دیگر نمی تواند به حق شفعه استناد کرده و خواستار فسخ معامله بین شریک و ثالث شود. چرا که به موجب ماده ۷۵۹ قانون مدنی حق شفعه در صلح نیست هرچند در مقام بیع باشد. هدف از تأسیس نهاد حق شفعه دفع شریک ناخواسته و جلوگیری از ضرر شخصی است که حق شفعه دارد که در اصطلاح حقوقی به آن شفیع گفته می شود. همانطور که گفته شد هدف از این حق جلوگیری از ضرر شفیع بود حال زمانی که شخص می‌تواند در قالب عقد صلح چنین ضرری را به شفیعی وارد نماید فایده حق شفعه چه می باشد؟ همانطور که مشخص است شرط لزوم انتقال مالکیت از طریق بی با هدفی که ذکر شد منافات دارد و نتیجه تا ماده ۷۵۹ باب حیله و تقلب را باز می کند که این امر شایسته نظام حقوقی ایران نیست لذا محتاج اصلاح و بازنگری می باشد.

یکی دیگر از تفاوت های بین عقد صلح و عقد به در بحث خیارات می باشد. خیار یعنی آن اختیاری که به موجب قانون به یکی یا دو طرف معامله امکان فسخ قرارداد را می دهد. به این معنی که شخص بتواند در صورت حصول شرایط خاص قرارداد منعقده را فسخ کند خیارات ویژه عقود لازم هستند و در عقود جایز راه ندارند جایز عقدی است که هر یک از طرفین قرارداد هر وقت خواست می‌تواند این عقد را فسخ نماید بنابراین وجود خیار در این عقود لازم نیست چرا که بدون وجود خیارنیست طرفین می‌توانند آن را فسخ کنند. در قانون مدنی خیارات بسیاری نام برده شده است که با وجود شرایط پیش بینی شده در قانون اختیار فسخ معامله را به طرفین می دهد ولی از این میان سه خیار مجلس و حیوان و خیار تاخیر ثمن مختص به عقد بیع می باشد بنابراین در عقد بیع طرفین علاوه بر سایر خیاراتی که ممکن است در سایر عقود برای طرفین پیش‌بینی شده باشد طرفین دارای سه خیار اختصاصی نیز می باشند که با وجود شرایط می توانند از آن استفاده کنند این در حالی است که به موجب ماده به موجب ماده ۷۶۱ قانون مدنی قانون مدنی”صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمی توانند آن را فسخ کند اگر چه به ادعای قبل باشد مگر در صورت تخلف شرط یا اشتراط خیار” بنابراین در صلح رایگان و صلح در مورد تنازع و دعوا یا صلح مبنی بر تسامح صرفاً خیار شرط و تخلف شرط و خیار تدلیس موثر است و سایر خیارات به دلیل تعارض با ماهیت عقد صلح در آن راه ندارد، ولی از صدر ماده فوق چنین استنباط می شود که حکم مندرج در آن به صلح مبتنی بر تسامح اختصاص دارد و در صلح مبتنی بر معامله یا مغابنه، مانند صلح سرقفلی اجرا نمی گردد، بنابراین در صلح مبتنی بر معامله با توجه به مواد ۴۵۶ و ۷۶۰ قانون مدنی اصولاً تمام خیارات عمومی و مشترک راه دارد حتی خیار غبن.

عقد معین است که در قانون نامبرده شده است و شرایط و ضوابط آن بر اساس قانون پیش بینی گردیده است مانند عقد بیع عقد وکالت عقد شراکت و غیره ولی در صورتیکه اشخاصی بخواهند عقودی را غیر از این عقود منعقد نمایند نیز قانون به آنها اختیار داده است که به انعقاد این عقود بپردازند به شرط اینکه مخالف با نظم عمومی جامعه نباشد این اختیاری است که در ماده ۱۰ قانون مدنی به طرفین داده شده است .یکی دیگر از تفاوت‌هایی که بین عقد صلح و عقد بیع می‌توان مطرح نمود این است که عقد بیع مسلماً جز عقود معین می باشد یعنی عقدی که در قانون شرایط و مقررات آن پیش‌بینی شده است ولی در خصوص عقد صلح نظرات متفاوتی ارائه شده است برخی از حقوقدانان معتقدند که صلح همان عقد نامعین است که در ماده ۱۰ قانون مدنی از آن سخن گفته شده و با وجود عقد صلح نیازی به ماده ۱۰ قانون مدنی نیست چراکه می توان تمام قراردادهای خصوصی را در قالب عقد صلح منعقد نمود ولی عده دیگر از حقوقدانان عقیده دارند که در کنار عقد صلح و ماده ۱۰ قانون مدنی نیز لازم بوده است.

یک پاسخ

  1. بسیار ممنون مفید بود
    چنانچه مقدور باشد تفاوت ها را تیتروار بیان فرمایید بسیار راهگشا خواهد بود، باتشکر

مقالات دیگر

با ما در ارتباط باشید