- درباره فرزندخواندگی قرار است بحث شود اینکه فرزندخواندگی چیست؟
- با چه شرایطی می توان سرپرستی فرزندی را به عهده گرفت؟
- نفقه فرزند و خرج و مخارج وی با چه کسی است؟
کودکی که بی سرپرست است و در بهزیستی زندگی می کند را در برخی موارد به کسانی می دهند که خواهان نگهداری از چنین کودکانی هستند حال باید این خانواده ای که کودک را گرفته حقوق وی را رعایت کند به نحوی که نفقه وی را بپردازند و پیش بینی این را داشته باشند که در صورتی که فوت شدند باز هم حق و حقوق کودک رعایت شود چرا که از ایشان به کودک هیچ ارثی نمی رسد چون رابطه طبیعی ندارند.
منظور از رابطه طبیعی به این معنی است که ایشان، کودکی که فرزند خطاب می کنند فرزند واقعی ایشان نیست و کودکی طبیعی است که با رابطه ای که زوج با هم داشته به دنیا بیاید و تنها چنین کودکی از والدین خود ارث می برد نه فرزند خوانده و غیره.
نحوه ای که جای ارث را برای فرزند خوانده بگیرد در این مقاله بیان خواهیم کرد.
فرزندخواندگی
فرزندخواندگی از حیث لغت از (فرزند خواندن) گرفته شده است و به معنی این است که شخص بیگانه ای را که با او نسبت فرزندی ندارد فرزند خود بخواند.
فرزندخواندگی یک نهاد حقوقی است که به واسطه آن رابطه خاصی میان زن و مرد یا یکی از آن ها از یک سو، و فرزندی که شرعا و یا طبعا (کودک طبیعی که توضیحش در متن مقدمه آمد) متعلق به آن ها نیست از سوی دیگر، ایجاد می گردد که زن و مرد را پدرخوانده و مادرخوانده و شخص پذیرفته شده را فرزندخوانده می نامند.
سازمان بهزیستی فرزند پذیری را این گونه تعریف می کند ((فرزندخواندگی عبارت است از سرپرستی کودکان بدون ولی شناخته شده تحت سرپرستی سازمان بهزیستی به خانواده های متقاضی که واجد شرایط قانون جاری حمایت از کودکان بی سرپرست باشند)).
بیشتر بخوانید: سهم الارث مادر از فرزند
ارث بری کودک تحت سرپرستی
فرزندخواندگی از موجبات ارث نیست.
موجبات ارث بر دو قسم است:
- سبب.
- نسب.
سبب یعنی کسی که به سبب عملی ارث می برد که فقط یک نفر به سبب ارث می برد و آن همسر است.
نسب منظور کسی که با نسبتی که با متوفی دارد از او ارث میبرد مثل فرزند مادر خواهر برادر و بقیه اقوام که نوع ارث بردن هرکس در این مقال نمی گنجد و مقررات مبسوطی دارد.
فرزند خوانده در این دو بحث نسب و سبب نمی آید پس وی ارثی از پدرخوانده و مادرخوانده خود نمی برد و پدر خوانده و مادر خوانده هم ارثی از فرزندخوانده خویش نمی برند، البته که پدرخوانده و مادرخوانده می توانند به نحو صلح و بخشش مال به فرزند خوانده بدهند.
بر اساس ماده ۲ قانون حمایت از کودکان بی سرپرست و به استناد ماده ۸۶۱ قانون مدنی، فرزندخواندگی از موجبات ارث نیست به بیان قانون این سرپرستی به منظور تامین منافع مادی و معنوی طفل برقرار می گردد ولی در هرحال از موجبات ارث نخواهد بود.
لکن برای جلوگیری از بروز مشکلات برای کودک و جبران خلا مذکور در آینده کودک در ماده ۵ قانون آمده که یکی از شرایط حکم سرپرستی تامین هزینه های نگهداری و تربیت و تحصیل طفل تا سن بلوغ و تا زمان فوت سرپرست است.
همچنین تبصره ماده ۵ بیان کرده که هرگاه وجوه یا اموالی از طرف زوجین سرپرست به طفلی که تحت سرپرستی است صلح شده باشد در صورت فوت طفل وجوه و اموال مذکور از طرف دولت به زوچین سرپرست تملک (یعنی به زوجین برگردانده و یا به ملکیت آن ها در می آید) خواهد شد.
توضیح این بحث اینگونه است که معمولا به منظور تامین منافع مادی و معنوی کودک، پدرخوانده یا مادرخوانده اموال یا املاکی را در قالب صلح یا عقود دیگر به وی انتقال می دهند.
ولی این نگرانی برای زوجین سرپرست پیش می آید که اگر فرزند در زمان حیات آن ها فوت شود، اموال و املاک انتقالی به ورثه متوفی و خانواده اصلی و واقعی وی یا به دولت تعلق گیرد و هدف مورد نظر سرپرست ها تامین نشود و اموال از ملکیت مالکین اولیه بدون علت وارد ملک غیر شود که تبصره در این جا برای عمل به اراده واقعی زوجین آمده است چرا که اراده واقعی زوجین این بوده که طفل تحت سرپرستی نفع ببرد نه کسی دیگر و یا دولت که در این جا باز خود زوجین صاحب مال می شوند.
شرایط زوجین برای سرپرستی طفل
برابر ماده یک قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست کسانی می توانند سرپرستی این گونه اطفال را عهده دار شوند که علقه زوجیت بین آن ها وجود داشته باشد با این ترتیب سرپرستی به زن و مردی واگذار می شود که خانواده تشکیل داده و با هم زن و شوهر باشند.
یکی دیگر از شرایط سرپرستی، مقیم بودن زن و شوهر در ایران است یعنی محل سکونت این دو در این کشور باشد تا طفل در قلمرو سیاسی ایران و تحت نظارت دولت ایران قرار داشته باشد تا چنانچه مورد سو استفاده سرپرستان قرار گیرد، از طریق مراجع ذیصلاح قضایی ایران و به کمک ضوابط این کشور حمایت و حفاظت شود.
شرط دیگری که برای سرپرستی کودکان لازم است تراضی هر دو زن و شوهر می باشد که هردو باید رضایت نامه کتبی بدهند هر کدام که رضایت خود را اعلام نکند سرپرستی کودک منتفی می شود.
شرط بعدی فرزند نداشتن ایشان است و اینکه زوجین سن لازم را داشته باشند حداقل یکی از آن ها ۳۰ سال سن داشته باشد، محکومیت کیفری نداشته باشند، حسن اخلاق داشته باشند، عدم اعتیاد، عدم بیماری صعب العلاج و یکی از شرایط مهم تمکن مالی داشته باشند تا تمام مخارج کودک را تا زمانی که لازم باشد بتوانند بپردازند.
چرا که فراهم کردن مایحتاج زندگی فرزند خوانده بر عهده سرپرست است.
وظایف و تکلیف سرپرست و طفل تحت سرپرستی او از لحاظ نگهداری و تربیت و نفقه و احترام، مثل تکالیف پدر و مادر است و نفقه فرزندخوانده بر عهده پدرخوانده است پس از فوت وی یا عدم قدرت وی به انفاق نفقه فرزندخوانده از اموال مادر خوانده است و چون قرابت واقعی و خونی وجود ندارد و ارث بری شکل نمی گیرد اجداد پدرخوانده وظیفه ای به پرداخت نفقه او ندارند.
مرجع صالح به رسیدگی و نحوه درخواست سرپرستی طفل
نحوه واگذاری کودک سرپرست نیاز به تنظیم و تسلیم درخواست یا تقاضانامه سرپرستی دارد و مرجع رسیدگی به تقاضا و اتخاذ تصمیم دادگاه دادگستری است.
زن و شوهری که قصد دارند طفلی را سرپرستی کنند، باید تقاضانامه سرپرستی را مشترکا تنظیم و پس از امضای آن به دادگاه محل اقامت خود تسلیم نمایند.
تقاضانامه فرم مخصوصی ندارد ولی غالبا زن و شوهر درخواست خود را روی اوراق دادخواست تنظیم خواهند کرد و اگر بر روی این اوراق خواسته زوجین نوشته شود، در ستون خواسته نام کسی یا موسسه ای نوشته نخواهد شد، ولی باید مدارک لازم کپی شناسنامه متقاضیان و فتوکپی مصدق سند نکاح آن ها در مرحله درخواست، پیوست تقاضانامه شود.
مرجع رسیدگی به درخواست زوجین خواهان سرپرستی، دادگاه محل اقامت متقاضیان است نه محل اقامت طفل یا اطفال بی سرپرست.
جبران حقوق کودک در مسئله ارث
برای پر کردن خلا عدم ارث بری کودک به سرپرستی گرفته شده چندین مسیر وجود دارد که مهمترین آن ها را در ذیل بیان می شود.
اولین راه هبه است هبه به معنای بخشش است با این تعریف که کسی مالی را مجانی به دیگری بدهد یکی از راه ها هبه است که پدرخوانده و یا مادرخوانده یکی از اموال خویش را به کودک خود هبه کنند.
دومین راه وصیت است،وصیت تا یک سوم اموال نافذ است و بیشتر از آن باید رضایت کسانی جلب شود که مال به آن ها ارث رسیده چون الان در دست آن هاست.
برای مثال: اگه زوجین با هم یک آپارتمان سه طبقه داشته باشند و ایشان کل آپارتمان را برای طفل بخواهند وصیت کنند به حکم قانون فقط یک طبقه به کودک داده می شود چرا که بیشتر از آن دیگر قبول نشده در قانون و برای دیگر ورثه است که ممکنه پدر باشد مادر خواهر و یا بقیه اقوام.
سومین راه صلح است.
صلح عقدی است که باید به آن پایبند بود و صلح عقدی است که در مقام تمام عقود و معاملات واقع می گردد، یک قالب عمومی برای انعقاد قرارداد است.
برای مثال: پدر خوانده و مادرخوانده اگر بخواهند آپارتمان سه طبقه خود را به کودک صلح کنند بعد از فوت ایشان تمامی سه طبقه برای کودک است به این معنا که قبل از فوت برای کودک بوده ولی بعد از فوت مالکیت کودک مستقر می شود یعنی محکم تر می شود چرا که تا قبل از فوت امکان رجوع است چون عقد مسامحی است.
حال در این حین اگر کودک فوت شود مال به پدرخوانده و مادرخوانده برگشت داده می شود.
همانطور که توضیحش در مقاله آمده است.
نتیجه گیری
در مقاله متوجه شدیم که کودکی که به سرپرستی گرفته شده چون رابطه خونی ندارد.
ارث نمی برد ولی برای این که حق وی جبران شود زوجین می توانند به نحو صلح یا وصیت و یا هبه چیزی به او دهند و لازم نیست که حتما آن ها فوت شوند و بعد به این گمان باشند چون نام فرزند و جای فرزند ایشان بوده به کودک چیزی برسد از اموال ایشان بلکه باید زودتر دست به کار شده و مالی یا ملکی را به کودک بدهند تا بعد از فوت، کودک شرایط خوبی داشته و بتواند زندگی خود را ادامه بدهد اگر چه که این بخشش لازم نیست بلکه صرفا لازمه سرپرستی دادن، نفقه می باشد و این مسئله بخشش برای رفاه بیشتر حال کودک است.
سوالات متداول
آیا فرزند خوانده از پدرخوانده و مادرخوانده خویش ارث می برد؟
خیر چون رابطه خونی وجود ندارد و موجب ارث سبب و نسب است.
مرجع صالح به رسیدگی برای به سرپرستی گرفتن کودک چه مرجعی است؟
دادگاه محل زندگی زوجین است نه دادگاهی محلی که کودک در آنجا حضور دارد.
چگونه می توان حق کودک را پس از فوت والدین غیر طبیعی جبران کرد؟
چون کودک ارث نمی برد حق وی ممکن است زایل گردد حال خانواده غیر خونی او (پدرخوانده و مادرخوانده) می توانند برای وی چیزی به نحو صلح و یا هبه قبل از مرگ به او بدهند.
اگر کودکی که چیزی به او بخشیده شده فوت کند در صورتی که مادر و پدرخوانده در قید حیات باشند تکلیف چیست؟
نباید طبق قواعد عمومی تصور کنیم که مال به خانواده خونی کودک می رسد بلکه مال به ملکیت پدرخوانده و مادرخوانده باز می گردد چون خواست قانون این بوده است.